»» ماجرای ازدواج عبدالله علیه السلام با آمنه علیها السلام
عبدالله علیه السلام پدر بزرگوار حضرت محمّد صلّی الله علیه وآله در میان فرزندان عبدالمطلب علیه السلام امتیاز و محبوبیّت ویژه ای داشت.
.
پاکی و صداقت، نور نبوّت و معنویت، اندامی جذّاب، سیمایی دلنشین، اخلاق نیکو و کمالات معنوی، شخصیت این جوان قریشی را محبوب دلها، مورد تکریم تک تک مردم جزیرةالعرب و دوست داشتنی ترین چهره حجاز ساخته بود. (1)
آمنه علیهاالسلام دختر وهب، مادر رسول خدا صلّی الله علیه وآله نیز، فضائل اخلاقی و ویژگی های والای انسانی را از پدرش وهب بن عبدمناف و مادرش برّه به ارث برده بود. عبدالمطلب علیه السلام آن دختر را برای پسرش عبدالله علیه السلام قبل از خواستگاری این گونه توصیف نمود:
پسرم، آمنه دختری است از خویشان و بستگان تو و در مکّه مثل او را سراغ ندارم. سپس توضیح داد: سوگند به جلال و عزّت خداوند، که در مکّه دختری مانند او نیست. او با حیا و ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عقل و فهم و دین باوری او نیز بی نظیر است. (2)
حضرت محمّد صلّی الله علیه وآله بارها به مقام والا و جایگاه معنوی پدر و مادر خویش تأکید ورزیده و با افتخار تمام می فرمود:
پدر و مادرم، هیچگاه به آلودگی های ظاهری و معنوی دچار نگشتند و همواره خدای متعال مرا توسط پدران و مادران پاکیزه به نسل های بعدی منتقل می نمود تا اینکه توسط پدر و مادری پاک به دنیا آمدم. (3)
امام صادق علیه السلام، در مورد ایمان پدر و مادر رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمودند:
جبرئیل بر پیامبر صلّی الله علیه وآله نازل شد و فرمود: ای محمّد! خداوند تبارک و تعالی بر تو درود و سلام می فرستد و می فرماید: من آتش جهنّم را بر صلب پدری که تو را فرود آورد و بطن مادری که ترا حامله بود و دامنی که تو را تربیت کرد، حرام کرده ام. هنگامی که رسول خدا صلّی الله علیه وآله در مورد این خبر از جبرئیل توضیح خواست جبرئیل گفت: صلبی که تو را فرود آورد، عبدالله بن عبدالمطلب و شکمی که به تو حامله بود، آمنه دختر وهب و دامنی که تو را پرورش داد ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد بود. (4)
علّامه مجلسی در توضیح این سخن می گوید:
این خبر دلالت می کند که عبدالله و آمنه و ابوطالب مؤمن بوده اند زیرا خداوند آتش را بر جمیع مشرکان و کفار واجب کرده است و اگر اینان مؤمن نبودند آتش بر آنان حرام نمی شد. (5)
در مورد ایمان قوی و توحید باوری پدر و مادر حضرت رسول صلّی الله علیه وآله روایات و اخبار فراوانی نقل شده است. رسول اکرم صلّی الله علیه وآله در مورد پاکی، ایمان و اعتقاد راسخ پدر و مادرشان می فرمودند:
«لم یزل ینقلنی الله من اصلاب الطّاهرین الی ارحام المطهّرات حتّی اخرجنی فی عالمکم هذا و لم یدّنسنی بدنس الجاهلیّة» (6)
خداوند همواره مرا از صلب های پاک به رحم های پاک منتقل می ساخت تا اینکه به این دنیای شما آورد و هر گز به ناپاکی های جاهلیّت آلوده نشد.
ماجرای ازدواج عبدالله علیه السلام با آمنه علیها السلام
برّه،مادر آمنه علیها السلام، با صلاح دید شوهرش وهب به منزل عبدالمطلب علیه السلام آمد و پیشنهاد ازدواج عبدالله با دخترش آمنه را مطرح نمود و او با کمال افتخار گفت: دخترمان همسر شایسته ای است برای فرزندت عبدالله!
عبدالمطلب رو به فرزندش کرده و گفت: پسرم نظر تو در مورد این پیشنهاد چیست؟ به خدا سوگند! در میان دختران مکّه آمنه همتایی ندارد، زیرا او با حیا و ادب و عقل و دین باور و پاکدامن است.
از سکوت عبدالله پدرش فهمید که او با این وصلت موافق است.
در همین حال فاطمه ،مادر عبدالله، گفت: من به همراه برّه می روم و در منزلِ او، دخترش آمنه را می بینم اگر صلاحیّت او را به همسری پسرم عبدالله احراز کردم به این پیوند رضایت خواهیم داد.
وقتی که فاطمه همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن عبدالمناف آمد، آمنه علیها السلام با گشاده رویی از او استقبال کرد و خوش آمد گفت و مقدمش را گرامی داشت. وقتی فاطمه شایستگی و کمالات معنوی و حسن جمال آمنه را از نزدیک مشاهده کرد، و متوجّه نوری که از چهره وی ساطع می شد گردید، گفت: برّه! من قبلاً آمنه را دیده بودم، ولی فکر نمی کردم اینقدر با حسن و کمال بوده و دلنشین باشد.
آنگاه در ضمن گفتگو متوجه شد که آمنه در سخن گفتن نیز دختری فصیح و ادیب است، و به نزد عبدالمطلب و عبدالله علیهما السلام آمد و گفت: پسرم! در میان دختران عرب هرگز دختری به این شایستگی یافت نمی شود. او به دلم نشست و برای همسری تو برگزیدم.
بعد از گفتگوهای ابتدایی عبدالمطلب علیه السلام، به منزل وهب بن عبد مناف آمده و از آمنه رسماً خواستگاری کرد. پدر آمنه با کمال خوشنودی و رضایت گفت: عبدالمطلب! دخترم هدیه است به فرزند شما و من هیچگونه مهریه ای نمی خواهم!
عبدالمطلب گفت: خداوند به تو جزای نیک عطا کند، دختر باید مهریه داشته باشد و افرادی از ما و شما لازم است که در این امر گواه باشند. بعد از آن مجلس جشنی ترتیب داده و اقوام هر دو طرف ضمن شرکت در عروسی، به این وصلت فرخنده شاهد بودند و این مراسم چهار روز به طول انجامید و در این مدّت عبدالمطلب تمامی اهل مکّه و نواحی آن را دعوت کرد و در ولیمه عروسی عبدالله اطعام نمود. (7)
پسرم، آمنه دختری است از خویشان و بستگان تو و در مکّه مثل او را سراغ ندارم. سپس توضیح داد: سوگند به جلال و عزّت خداوند، که در مکّه دختری مانند او نیست. او با حیا و ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عقل و فهم و دین باوری او نیز بی نظیر است. (2)
حضرت محمّد صلّی الله علیه وآله بارها به مقام والا و جایگاه معنوی پدر و مادر خویش تأکید ورزیده و با افتخار تمام می فرمود:
پدر و مادرم، هیچگاه به آلودگی های ظاهری و معنوی دچار نگشتند و همواره خدای متعال مرا توسط پدران و مادران پاکیزه به نسل های بعدی منتقل می نمود تا اینکه توسط پدر و مادری پاک به دنیا آمدم. (3)
امام صادق علیه السلام، در مورد ایمان پدر و مادر رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمودند:
جبرئیل بر پیامبر صلّی الله علیه وآله نازل شد و فرمود: ای محمّد! خداوند تبارک و تعالی بر تو درود و سلام می فرستد و می فرماید: من آتش جهنّم را بر صلب پدری که تو را فرود آورد و بطن مادری که ترا حامله بود و دامنی که تو را تربیت کرد، حرام کرده ام. هنگامی که رسول خدا صلّی الله علیه وآله در مورد این خبر از جبرئیل توضیح خواست جبرئیل گفت: صلبی که تو را فرود آورد، عبدالله بن عبدالمطلب و شکمی که به تو حامله بود، آمنه دختر وهب و دامنی که تو را پرورش داد ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد بود. (4)
علّامه مجلسی در توضیح این سخن می گوید:
این خبر دلالت می کند که عبدالله و آمنه و ابوطالب مؤمن بوده اند زیرا خداوند آتش را بر جمیع مشرکان و کفار واجب کرده است و اگر اینان مؤمن نبودند آتش بر آنان حرام نمی شد. (5)
در مورد ایمان قوی و توحید باوری پدر و مادر حضرت رسول صلّی الله علیه وآله روایات و اخبار فراوانی نقل شده است. رسول اکرم صلّی الله علیه وآله در مورد پاکی، ایمان و اعتقاد راسخ پدر و مادرشان می فرمودند:
«لم یزل ینقلنی الله من اصلاب الطّاهرین الی ارحام المطهّرات حتّی اخرجنی فی عالمکم هذا و لم یدّنسنی بدنس الجاهلیّة» (6)
خداوند همواره مرا از صلب های پاک به رحم های پاک منتقل می ساخت تا اینکه به این دنیای شما آورد و هر گز به ناپاکی های جاهلیّت آلوده نشد.
ماجرای ازدواج عبدالله علیه السلام با آمنه علیها السلام
برّه،مادر آمنه علیها السلام، با صلاح دید شوهرش وهب به منزل عبدالمطلب علیه السلام آمد و پیشنهاد ازدواج عبدالله با دخترش آمنه را مطرح نمود و او با کمال افتخار گفت: دخترمان همسر شایسته ای است برای فرزندت عبدالله!
عبدالمطلب رو به فرزندش کرده و گفت: پسرم نظر تو در مورد این پیشنهاد چیست؟ به خدا سوگند! در میان دختران مکّه آمنه همتایی ندارد، زیرا او با حیا و ادب و عقل و دین باور و پاکدامن است.
از سکوت عبدالله پدرش فهمید که او با این وصلت موافق است.
در همین حال فاطمه ،مادر عبدالله، گفت: من به همراه برّه می روم و در منزلِ او، دخترش آمنه را می بینم اگر صلاحیّت او را به همسری پسرم عبدالله احراز کردم به این پیوند رضایت خواهیم داد.
وقتی که فاطمه همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن عبدالمناف آمد، آمنه علیها السلام با گشاده رویی از او استقبال کرد و خوش آمد گفت و مقدمش را گرامی داشت. وقتی فاطمه شایستگی و کمالات معنوی و حسن جمال آمنه را از نزدیک مشاهده کرد، و متوجّه نوری که از چهره وی ساطع می شد گردید، گفت: برّه! من قبلاً آمنه را دیده بودم، ولی فکر نمی کردم اینقدر با حسن و کمال بوده و دلنشین باشد.
آنگاه در ضمن گفتگو متوجه شد که آمنه در سخن گفتن نیز دختری فصیح و ادیب است، و به نزد عبدالمطلب و عبدالله علیهما السلام آمد و گفت: پسرم! در میان دختران عرب هرگز دختری به این شایستگی یافت نمی شود. او به دلم نشست و برای همسری تو برگزیدم.
بعد از گفتگوهای ابتدایی عبدالمطلب علیه السلام، به منزل وهب بن عبد مناف آمده و از آمنه رسماً خواستگاری کرد. پدر آمنه با کمال خوشنودی و رضایت گفت: عبدالمطلب! دخترم هدیه است به فرزند شما و من هیچگونه مهریه ای نمی خواهم!
عبدالمطلب گفت: خداوند به تو جزای نیک عطا کند، دختر باید مهریه داشته باشد و افرادی از ما و شما لازم است که در این امر گواه باشند. بعد از آن مجلس جشنی ترتیب داده و اقوام هر دو طرف ضمن شرکت در عروسی، به این وصلت فرخنده شاهد بودند و این مراسم چهار روز به طول انجامید و در این مدّت عبدالمطلب تمامی اهل مکّه و نواحی آن را دعوت کرد و در ولیمه عروسی عبدالله اطعام نمود. (7)
حضرت عبدالمطلب در آن جلسه خطبه ی عقد را جاری کرد. او بلند شد و بعد از حمد و ثنای الهی خطاب به خانواده ی دختر گفت: این عبدالله فرزند من، که او را می شناسید از دختر شما آمنه با مهریه ی معین خواستگاری می کند. آیا شما راضی هستید؟
وهب پدر آمنه گفت: بلی، ما به این وصلت کاملاً رضایت داریم. عبدالمطلب گفت: ای حاضران مجلس! همه به این امر گواه باشید! بعد دو خانواده به هم دست داده و تهنیت گفته و شادی و روبوسی کردند. (8)
بعد از مراسم عقد و عروسی آن دو، سه روز باهم بودند و سپس عبدالله علیه السلام عازم سفر شد و در همان سفر از دنیا رفت.
عبدالله در طول عمر تنها با آمنه ازدواج کرد و زن دیگری برنگزید و همچنین جناب آمنه بعد از ازدواج با عبدالله به مدّت کوتاهی زندگی کرد و دار فانی را وداع گفت.
حاصل این ازدواج مبارک تنها یک فرزند و آن وجود مقدّس حضرت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله بود. (9) در عروسی پدر و مادر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، نکات تربیتی فراوان وجود دارد که شاخص ترین آنها معیار انتخاب همسر می باشد. تقوا، دین باوری، اصالت خانوادگی، ادب، حیا، عفّت و عصمت، دوری از هوی و هوس، فصاحت و ادب سخن گفتن، پرهیز از مهریه ی سنگین و ویژگی های معنوی و کمالات روحی از جمله ی ملاک های عبدالله و آمنه در این پیوند خجسته می باشد. (10)
به مناسبت تولد پیامبر رحمت ص
ویژگی های پیامبر اعظم ص : خصائص النبویّة / عبدالکریم پاک نیا تبریزی، ص31-25.
وهب پدر آمنه گفت: بلی، ما به این وصلت کاملاً رضایت داریم. عبدالمطلب گفت: ای حاضران مجلس! همه به این امر گواه باشید! بعد دو خانواده به هم دست داده و تهنیت گفته و شادی و روبوسی کردند. (8)
بعد از مراسم عقد و عروسی آن دو، سه روز باهم بودند و سپس عبدالله علیه السلام عازم سفر شد و در همان سفر از دنیا رفت.
عبدالله در طول عمر تنها با آمنه ازدواج کرد و زن دیگری برنگزید و همچنین جناب آمنه بعد از ازدواج با عبدالله به مدّت کوتاهی زندگی کرد و دار فانی را وداع گفت.
حاصل این ازدواج مبارک تنها یک فرزند و آن وجود مقدّس حضرت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله بود. (9) در عروسی پدر و مادر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، نکات تربیتی فراوان وجود دارد که شاخص ترین آنها معیار انتخاب همسر می باشد. تقوا، دین باوری، اصالت خانوادگی، ادب، حیا، عفّت و عصمت، دوری از هوی و هوس، فصاحت و ادب سخن گفتن، پرهیز از مهریه ی سنگین و ویژگی های معنوی و کمالات روحی از جمله ی ملاک های عبدالله و آمنه در این پیوند خجسته می باشد. (10)
به مناسبت تولد پیامبر رحمت ص
ویژگی های پیامبر اعظم ص : خصائص النبویّة / عبدالکریم پاک نیا تبریزی، ص31-25.